داستانهای کوتاه
داستانهای کوتاه

عاشقانه.آموزنده.جالب


بهترین دوست

جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود .

یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش

در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است ،

از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند .

مافوق به سرباز گفت :

اگر بخواهی می توانی بروی ، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟

دوستت احتمالا دیگه مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی !

حرف های مافوق ، اثری نداشت

سرباز اینطور تشخیص داد که باید به نجات دوستش برود .

اون سرباز به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد ،

او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند .

افسر مافوق به سراغ آن ها رفت ، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد

و با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :

من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه ، خوب ببین این دوستت مرده !

خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی !

سرباز در جواب گفت : قربان البته که ارزشش را داشت .

افسر گفت : منظورت چیه که ارزشش را داشت !؟ می شه بگی ؟

سرباز جواب داد : بله قربان ، ارزشش را داشت ، چون زمانی که به او رسیدم ،

هنوز زنده بود ، نفس می کشید ، اون حتی با من حرف زد !

من از شنیدن چیزی که او بهم گفت الان احساس رضایت قلبی می کنم .

اون گفت : جیم … من می دونستم که تو هر طور شده به کمک من می آیی !!!

ازت متشکرم دوست همیشگی من !!!
دوست خوبم ! فرصت سلام تنگ است ! که ناگزیر و خیلی زودتر از آنچه در خیالت است باید خداحافظی را نجوا کنی . فرصت برای با هم بودن ، ممکن است بقدر پلک بر هم زدنی دیر شده باشد . اما همین لحظه را اگر غنیمت نشماری ، افسوس و دریغ ابدی را باید به دوش بکشی ! تنها راه رسیدن به دهکده شادی ها ، گذر از پل دوستی هاست . اگر پای ورقه دوستی ها ، مهر صداقت نخورده باشد ، مشروط و رفوزه شدن در امتحانات زندگی حتمی است . صداقت ، ضامن بقای دوستی های پاک و معصومانه است . برای ماندن در یاد و خاطر و دل دیگران ، باید یکدلی و دوست داشتن رو با عشق پیوند زد که راز جاودانگی عشق در همین است و بس


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





یک شنبه 19 تير 1390برچسب:داستان,داستان آموزنده,داستان عاشقانه,میلاد,میلاد سالاری,داستان کوتاه,

توسط میلاد |



سلام دوستان عزیزم این وبلاگ تحت نظارت وبلاگ مرکزی میباشد و اگر نظر و انتقادی چیزی داشتید در قسمت نظرات وبلاگ مرکزی مطرح فرمایید دوستون دارم
miladsalary@ymail.com


یک لیوان شیر
قرار
عشق در بیمارستان
عاشقانه و غمگین
من و دخترم
بهترین دوست
گروه 99
آلبرت انیشتن!!!

تير 1390

میلاد


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مشکی رنگ عشقه و آدرس love5.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
قیمت پرده اسکرین
تشک طبی فنری
کاشی سازی

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 12
بازدید کل : 16898
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1